چرا ما انسان ها به دوست نیازمندیم؟ حقایقی که باید بدانیم
احتمالا شما هم این سوال توی ذهنتون آمده که چرا ما انسان ها به دوست نیازمندیم؟ مگر انسان تنهایی نمی تواند زندگی را طی کند اصلا چرا باید حتما روابط اجتماعی خوبی داشته باشیم در حالی که همین روابط اجتماعی به خیلی از ما انسان ها آسیب زده است.
چرا ما انسان ها به دوست نیاز داریم؟
انسان در روند انتخاب طبیعی پیروز شده است و این مسأله بر کسی پنهان نیست اما علت پیروزی اش چیست؟ مهمترین علت پیروزی انسان اجتماعی شدنش می باشد چون انسان به صورت فردی آن قدر قوی نیست که بتواند در مقابل شیر و پلنگ ،سیل، زلزله و بیماریها به تنهایی از خودش مراقبت کند.
شاید شما بگویید وقتی من می توانم با پول همه اینها را برای خودم فراهم کنم چرا از اهمیت روابط با من حرف میزنی؟ پاسخ میدهم درست است که زندگی ما با اجدادمان خیلی فرق کرده و به نظر میرسد که ما برای زنده ماندن، زیاد به دیگران احتیاج نداریم اما با این حال همین امروز هم نیاز به دیگران در وجود ما خیلی زیاد است.
بگذارید با چند نکته مسأله را برایتان بازتر کنم: اول اینکه شاید در دنیای پر امکانات امروز بتوانی خیلی چیزها را با پول بخری اما حتی برای خریدن بهترین چیزها هم احتیاج داری با آدمهای خوبی در ارتباط باشی چون تو تنهایی نمیتوانی همه چیزهای خوب را کشف کنی؛ دوم اینکه خیلی از چیزهای خوب را می توان تنهایی خرید اما نهایت لذت از این چیزهای خوب تنهایی به دست نمی آید.
شما می توانید تنهایی بهترین ویلا و ماشین و…. را بخرید اما بعد از چند روز حتماً به این فکر می کنید چه کسی را به عنوان مهمان خود دعوت کنید و اولین «نه»هایی که میشنوید شما را به بازنگری رفتارهای قدیمیتان دعوت میکند چه رفتاری داشتم که حتی حاضر نیستن از امکاناتم استفاده کنن؟!
روابط مثبت از پول هم می تواند بیشتر بهت ارزش دهد
یکی از دوستای قدیمیم همیشه میگفت برو پول در بیار و هر کی هم ناراحت شد از کم بودنت برات مهم نباشه؛ اولین مهمونی ای که بدی، سروکله همشون پیدا میشه اما وقتی که میخواست با کلی پول از ایران بره حضور من اون هم از سر ادب و انسانیت به تنهایی کنار او و تمام صندلیهای خالی خونه بسیار بزرگش، دروغ بودن تئوری ای که با اون کلی پول به دست آورد و کلی آدم از دست داد رو چند بار تا آخر شب توی سرش کوبید!!
مطلب پیشنهادی بعد: نشانه های رابطه یک طرفه
البته تنها شدنت شاید نشانه حضور بعضاً آدمهای خوب باشد که حاضر نیستند فقط به خاطر پول کنارت باشند؛ اگر دور و برت پر باشد از شغال صفتها که شاید با تمام تئوریهای اشتباهت از نظر فیزیکی احساس تنهایی نکنی تا روزی که باجشان دیر شود و آن موقع شاید برای درک تنهایی واقعیات دیر باشد.
یک آزمایش ساده
دو گروه از انسانهای اولیه را تصور کنید گروه اول با ژنهای اجتماعی هستند اهل عشق، دلسوزی، شفقت، مهربانی، کار تیمی از خودگذشتگی و…. و گروه دوم با ژنهایی که ماهیچه های قدرتمندتری برای آنها میسازد، باهوش ترند، قدهای بلندتری دارند اما ژنهای اجتماعی گروه اول را ندارند.
در رقابت بین این دو گروه کدام برنده میشود؟ اولین تهدیدها علیه گروه دوم میتواند باعث تفرقه بین آنها شود با اینکه آنها قوی تر هستند مخصوصاً اگر جنگ طولانی شود احتمال شکست خوردنشان بسیار زیاد می شود؛ جوامع و زندگیهای دسته جمعی امروز نشان میدهند که زندگی گروه دوم خیلی ادامه پیدا نکرده است و یا کار تیمی و ارتباطات را هم یاد گرفته اند اینجاست که می فهمیم چرا ما انسان ها به دوست نیازمندیم و باید روابط اجتماعی مثبتی داشته باشیم.
از نگاه مارتین سلیگمن ما موجودات کندویی هستیم؛ مخلوقاتی که به شکل اجتناب ناپذیری به دنبال روابط مثبت با دیگر اعضای کندو هستیم و بدون این رابطهٔ کندویی، احتمال زنده ماندن و شکوفایی و رضایتمان از زندگی به شدت تهدید میشود
روابط مثبت چیست؟
از نظر تئوری شکوفایی روابط مثبت روابطی هستند که به شکوفایی انسانها کمک میکنند نه یک رابطه ۱۰۰% خالص بلکه رابطه ای که ضررهای آن کمتر از کمکهای شکوفا کننده اش باشد.
رابطه مثبت رابطه ای است که حداقل به یک یا چند مؤلفه شکوفا شدن ما کمک میکند: مثلاً رابطه ای است که به تولید احساسات مثبت ما یاری میرساند (مؤلفه اول: مثبت گرایی و هیجان مثبت) مثل دوستی که با او آرامشمان بیشتر می شود و یا کنارش اکثر اوقات شادهستیم اما اگر دوست یا همسر ما دائماً اهل نق زدن، انتقاد، تولید ترس و اضطراب باشد یا بهتر بگویم قدرت تولید احساسات منفی او بیشتر از قدرت تولید احساسات مثبتش باشد قاعدتاً در مؤلفه اول نمی تواند به شکوفایی ما کمک کند.
روابط مثبت در مؤلفهٔ دوم (مجذوبیت) می توانند مجموعه روابطی باشند که ما در آنها بیشتر می توانیم مجذوب نقاط مثبت و مهارت هایمان باشیم مثل هم تیمی های ورزشیمان یا همکاران تیم هنریمان و یا حتی استاد و رئیسمان که به ما کمک می کنند بیشتر یاد بگیریم و بیشتر درگیر مهارت ها و نقاط قوتمان شویم حتی همسر یا دوستی که از کار ما سررشته ای ندارد می تواند با حمایتش برای زندگی کردن ما با نقاط قوتمان به شکوفایی ما کمک کند و رابطه ما با او رابطه مثبت قلمداد می شود.
روابط مثبت در مؤلفه سوم (معنا) فرد یا مجموعه افرادی هستند که با هم به دیگران کمک میکنند برای مثال همسرم
در خدمتگزاری به فرزندمان کنارم هست، خواهرم در خدمت کردن به والدینم کمک و هدایتم می کند، اعضای خیریه الهام بخش من برای کارهای خیریه هستند، دوستانی که با آنها به بچه های کار تدریس میکنیم و یا استادی که شرایط کار خیر و کمک به دیگران را برای ما فراهم میکند؛ همه و همه می توانند روابط مثبت قلمداد شوند چرا که حداقل در یک مؤلفه (معنا) به شکوفایی من کمک می کنند.
روابط و مؤلفهٔ چهارم (دستاورد) مجموعه دوستان من هستند که به عنوان استاد، رئیس، مرشد، همکار، مشتری، دوست، رفیق و…. کمک میکنند دستاوردهای بیشتری داشته باشم و یا حداقلش این است که ضرر حضور آنها کمتر از منفعت حضور آن هاست.
روابط مثبت در مؤلفهٔ پنجم (رابطه مثبت) خودش را تقویت میکند و آن ها روابطی هستند که باعث توسعۀ کمیت و کیفیت روابط ما می شوند و یا آدمهایی می توانند در زندگی ما بیایند که عشق، صمیمیت، شادی و آرامش واقعی را به ما یاد دهند یا آنها را در زندگی ما چند برابر کنند؛ اینها هم جزو روابط مثبت هستند و به شکوفایی ما کمک می کنند.
توصیه میکنم بعد از خواندن این مطلب حتما مقاله روش های بالا بردن انگیزه را مطالعه کنید نکات بسیار مهمی در آنجا بیان کردم.
حالا شما بگویید چند درصد از روابط شما روابط مثبت محسوب می شود؟ اگر همسرتان مثل یک کوه جلوی شکوفایی، شادی و مجذوب شدن شما ایستاده آیا می توان به رابطهٔ زناشویی شما یک رابطه مثبت گفت؟ اگر همکاران شما در لباس شغل شما جلوی شکوفایی شما را گرفته اند می توان به این روابط، روابط مثبت گفت؟ و اگر دور و بر شما از روابط مثبت خالی است بر سر شکوفایی شما چه خواهد آمد؟
از طرفی اگر روابطی داریم که چند مؤلفهٔ شکوفایی ما را فعال میکنند که نور علا نور است؛ مثل روابط کاری که به ما کمک میکنند هم مثبت گرایی بیشتری داشته باشیم و هم در طی روز مست نقاط قوت و کار کردن شویم. مثل همسری که در اکثر اوقات منبع شادی و آرامش است و در عین حال من را همیشه به عالم معنا و خدمت به دیگران دعوت میکند و انگیزه بخش من در موفقیت هایم می باشد تحسینتان میکنم؛ شما چقدر خوشبخت و شکوفا هستید.
بطور کلی ما انسان ها به دوس نیازمندیم چون:
- انسان ذاتا یک موجود اجتماعی است
در این شکی نیست که ذاتا ما انسان ها موجودات اجتماعی هستیم معنای این چیست؟ یعنی ما انسان ها برای پیشرفت در زندگی چه از نظر مادی و چه معنوی و چه علمی نیازمند داشتن یکسری همراه و همکار هستیم وگرنه اگر مغرورانه فقط خودت گام برداری حجم زیادی از تجربه ها و پیشرفت ها را در هر زمینه ای از دست خواهید داد. - برای لذت بیشتر از دستاوردها
علت بعدی نیازمندی ما به دوستان این است که حتی اگر موفق بشویم تنهایی به دستاوردی هم برسیم برای لذت بردن بیشتر از این دستاورها به دیگران نیازمندیم و دوست داریم آنها هم این موفقیت ما را ببینند و در کنار ما باشند و این کاملا طبیعی هست و انسان ذاتا همین میل را دارد و تنهایی استفاده کردن از دستاوردها اون را خسته می کند و تازه چیزی که بیشتر برای یک انسان موفق مهم است تشویق دیگران و اثبات خودش به آنها است که این ذاتا درون ما انسان ها نهادینه شده است البته باید مراقب باشیم بیش از حد اسیر این میل باطنی نشویم. - کمک گرفتن در بخش هایی از زندگی
بی شک همه ی با انسان ها در مواقعی تنهایی نمی توانیم مشکلی را برطرف کنیم چون یکسری مشکلاتی هستند که بخاطر نوع آنها تنهایی قابل رفع شدن نیستند و برای برطرف کردن اونها نیازمند یک کمک و یا اقدام گروهی هستیم و بی شک این اتفاقات و مشکلات سطحی تا بزرگ برای همه ی ما رخ خواهد داد و اینجاست که در چنین مواقعی می توانیم با کمک همنوعان خود از چنین چالش هایی عبور کنید و به مسیر پیشرفت خودمان ادامه دهیم. - تحریک احساس ارزشمندی
حضور در جمع همنوعان خود و ارتباط مثبت و اصولی داشتن با آنها باعث می شود از حضور داشتن در چنین جمعی احساس ارزشمندی و لذت کنیم این را همه بهش معترف هستند که انسان اگر در لاک تنهایی خودش فرو رود اعتماد بنفس و عزت نفسش پایین خواهد آمد و نسبت به هرچیزی احساس ضعف می کند اما انسانی که دایره دوستان مثبت و سالم باشد احساس رضایمندی و شادی بیشتری را تجربه خواهد کرد توصیه میکنم در این زمینه مطلب چطور حال دلمو خوب کنم؟ را مطالعه کنید.
و در پایان امیدواریم به اهمیت این موضوع رسیده باشید که چرا ما انسان ها به دوست نیازمندیم و چرا باید روابط مثبت اجتماعی بالایی برای شکوفایی در زندگی داشته باشیم تا واقعا به شادی درونی و آرامش برسیم.
درباره رسول صفاری
سال ها تلاش کردم و آموختم از آنجایی که همیشه دوست داشتم دانسته های خودم را بازگو کنم کار خودم را با نفر برتر شروع کردم تا با اشتراک گذاری تجربه و تکنیک های مهارت های فردی نفری برتر باشیم.
نوشته های بیشتر از رسول صفاری
دیدگاهتان را بنویسید